بعضیا از جایگاهشون واسه دستور دادن به آدما استفاده میکنن. بعضیا هم به قدرت فیزیکی و زور متوسل میشن. اما در دراز مدت فقط اونایی که زیرکانه از قدرت استفاده میکنن پیروز میشن.

اول از همه نفوذتون بر دیگران رو مخفی کنید چون هیچوقت نباید سعی کنید کسی رو متقاعد کنید. چند تا دلیل قانع کننده به طرفتون بگید اما به محض این که حس کردید داره مقاومت میکنه بحث رو تموم کنید و از اصرار کردن بپرهیزید. هیچوقت سعی نکنید در متقاعد کردن کسی سماجت به خرج بدید.  به جای اصرار کردن باید تو ذهنشون این فکر رو القا کنید که تصمیم نهایی با اوناس.

حالا ممکنه با خودتون بگید چرا باید اینکارو بکنم؟ اگه مستقیم به مردم بگم چیکار کنن که خیلی سریعتره. شاید روی کاغذ اینطوری به نظر بیاد اما وقتی مردم تحت فشار چیزی رو قبول کردن تصمیم با اونا نیست. و وقتی تصمیم باهاشون نباشه، ممکنه واسه مدت کوتاهی اون کارو انجام بدن اما احتمال اینکه در دراز مدت کنار بکشن خیلی زیاده. دلیلش برمیگرده به یکی از انگیزه های بنیادین انسان برای انجام کارها.

اونم اینه که انسان نیاز داره حس کنه کنترل دست خودشه. وقتی مردم حس کنن تصمیمی رو خودشون گرفتن، احتمال اینکه بهش بچسبن و تا آخر انجامش بدن خیلی میره بالا.

میدونم که شاید خلاف منطق بنظر بیاد، اما هر وقت خواستید کسی رو با زور و سماجت مجبور به کاری کنید، حتی اگه اون کار به نفعشون باشه، احتمال این که انجامش بدن خیلی میاد پایین. فقط به این خاطر که کنترل دستشون نیست و این خلاف خواسته شونه.

پس هر کاری خواستید بکنید اول از همه به مردم حس داشتن کنترل بدید تا فکر کنن تصمیم با اوناست، در حالیکه توی واقعیت دست شماست که پشت پرده قرار داره. زیرکانه نفوذ کردن در آدما، یه فایده دیگه هم داره. اینکه هیچوقت نمیفهمن واقعا چی میخوای.

این اولین و بزرگترین درس واسه نفوذ به آدم هاست. وقتی مردم حس کنن کسی روشون قدرت داره، میتونن انگیزه ش رو حس کنن پس در مقابل کاری که ازشون میخواد مقاومت میکنن.

اما وقتی حس کنن که خودشون تصمیمی رو گرفتن، انگیزه شون واسه حرکت بیشتر میشه.

پس از این بابت مطمئن شید که هیچوقت کسی حس نکنه روش قدرت دارید بخصوص آدمایی که جایگاه و مقام دارن.

دومین چیزی که حائز اهمیته اینه که نذارید غرورتون سر راه رسیدن به اهدافتون قرار بگیره. اگه بهتون توهین میکنن، پشت سرتون حرف میزنن و دست کم میگیرنتون، هیچوقت بهشون واکنش نشون ندید. چون فقط دشمناتونو بیشتر میکنید. پس در مواجهه با کسی که باهاتون دشمنی داره هیچ خشم و کینه ای از خودتون نشون ندید. و اگه کسی فکر میکنه شما رو تحت کنترل گرفته، اجازه ندید به غرورتون بر بخوره و این حس خوبو ازش نگیرید. بذارید هرطور میخواد فکر کنه. آدمایی که جایگاه بالایی دارن معمولا نمیتونن چنین چیزی رو تحمل کنن. ولی شما سکوت کنید و بذارید فکر کنن که اونا رییسن. این تو زندگی واقعی خیلی موثره: مردم لزوما نمیخوان رییس باشن، فقط میخوان حس کنن که رییسن و بقیه اونا رو به چشم رهبر ببینن. در دنیایی که همه به دنبال تجملات قدرت هستن، مثل احترام، مقام، تحسین شدن و … بهتره که دنبال پیروزی های بزرگ باشید.

این درس رو در زندگی به یاد داشته باشید: اگه غرور و گرفتن احترام رو در اولویت قرار بدین، اهدافتون از اولویت خارج میشه.

مثل کسیکه بهش یه اسمی میدن ولی به جای اینکه بیخیالش بشه و از زندگیش لذت ببره، وارد درگیری لفظی میشه فقط واسه اینکه فلانی بهش یه اسمی داده. محافظت از غرور ممکنه در لحظه ایده خوبی باشه، اما معمولا از چیزایی که واقعا در زندگی میخوای دورترت میکنه.

گاهی اوقات با ادمهایی توی زندگی برخورد میکنید که بویی از انسانیت نبردن پس بهتره پیرو احساسات، عواطف و اخلاقیات نباشید. هیچ مشکلی با دروغ گفتن نداشته باشید. اینطوری بیشتر میتونید روی اهدافتون تمرکز کنید و اخلاقیاتی مثل شرافت وصداقت و … نمیتونه حواستون رو پرت کنه.

خلاصه این مقاله: