بیشتر اطلاعاتی که درمورد موفقیت تدریس میشه مباحث کلی و ساده س. نه تنها تو زندگی واقعی جواب نمیده بلکه نصف و نیمه هم هست. در این فصل اون نصفه ای رو بهتون یاد میدیم که نمیخوان ازش سر دربیاری. تمرکزمون روی استراتژی های کاریه که ثابت شده س و میتونید تو زندگی واقعی ازش استفاده کنید. کلا تحقیق کردن درمورد سیاست ها و موفقیت در محیط کار خیلی سخته و نتایج محدود هستن. آخه کی دوست داره استراتژی قدرتش رو با بقیه به اشتراک بذاره؟ اصلا چطوری میشه میزان موفقیت این استراتژی ها رو محاسبه کرد؟ با وجود همه این مسائل، ما سعی کردیم با استفاده از تجربه های شخصی اساتید و نویسنده هایی که تو حرفه شون موفق بودن، به استراتژی هایی برسیم که قبلا تو زندگی افراد مختلف آزمایش شدن و دیگه نیازی به آزمون و خطا ندارن.

قبل از اینکه شروع کنیم یه مسئله مهم رو باید بهتون بگم: از تکنیک های قدرت در روابط عاطفی استفاده نکنید! اگه رابطه صمیمی و گرم باشه بازم قدرت توش نقش داره؟ البته. بطور ذاتی قدرت در تمام فعل و انفعال های انسان نقش داره. اما سوال اصلی اینجاست: آیا مرد و زن وقتی تو یه رابطه سالم و دوطرفه هستن تمرکزشون روی داشتن قدرته؟ جواب منفیه. زوجهایی که خیلی روی قدرت شخصی تمرکز میکنن بیشتر طلاق بینشون اتفاق میفته. در عوض رابطه هایی که زوج ها توش حمایتگر هستن به فرد مقابل چنان قدرت و اعتماد به نفسی میدن که میتونه دنیا رو تصاحب کنه، نه اینکه برعکس باشه و فقط به فکر قدرت تو کنترل کردن رابطه باشه. پس چرا یه فصل درمورد قدرت در روابط عاطفی ساختم؟ چندین روش برای استفاده از اطلاعات این فصل وجود داره: 1. آدمای سمی رو همون اول شناسایی کنی. (بعد ببینی میشه طرز فکرشونو عوض کرد یا نه. اگه نمیشه از زندگیت بندازیشون بیرون.) 2. رابطه خودت رو عیب زدایی کنی. 3. تکنیک های قدرتی که ناخواسته انجام میدی رو تو خودت شناسایی و متوقفشون کنی. 4. همون تکنیک ها رو تو فرد مقابل شناسایی کنی و کمکش کنی برطرفشون کنه. 5. رابطه رو بهتر رهبری کنی (واسه آقایون)

در این فصل موارد زیر رو بررسی خواهیم کرد: 1. تبادلات اجتماعی برای رهبری: اهمیت مهارت در تبادلات اجتماعی رو برای یه رهبر توضیح میدیم. 2. ذهنیت ایده ال برای رهبر: طرز فکرهایی که بهتون کمک میکنه تبدیل بشید به رهبری که به زیردستاش سود میرسونه. 3. چجوری از ادما بیشترین فرمانبرداری رو بگیریم: در واقع یاد میگیرید چطوری روابط موفق با آدما داشته باشید. 4. استایل های رهبری: خوندن این بخش اختیاریه. چون استایل های رهبری بخشی از تمرین های پایه برای رهبری هستن. و شما به پروژه قدرت اومدید تا یه چیزی بیشتر از تمرین های پایه یاد بگیرید. همچنین یادتون باشه که ما توی این فصل به رهبرای ایده آل رجوع میکنیم و اونا رو سرمشق قرار میدیم. اگه بخوام دقیقتر بگم منظور از ایده آل رهبریه که: 1. به زیردستاش سود برسونه 2. رهبرایی که مردم دوست دارن خودجوش ازشون تبعیت کنن 3. رهبرایی که آدمای با کیفیت و کله گنده رو رهبری میکنن. حوستون باشه منظورم این نیست که فقط اینطوری میشه رهبری کرد یا اینکه بهترین راه واسه رسیدن به قدرت اینه. رهبری که برپایه زور و اجبار و دیکتاتوری و بدبخت کردن مردم باشه به احتمال زیاد شکست میخوره. همینطور نمیتونه آدمای باسواد و باهوش و بدردبخور رو به خودش جذب کنه. من اصلا قدرتی که بر پایه زور و اجبار باشه اصلا رهبری نمیدونم. همون دیکتاتوری بهش بگیم بهتره. البته که برای یه دیکتاتور، دیکتاتور بودن بهترین راه برای رهبریه. چون بیشترین قدرت رو داره. میتونه بیشترین منابع رو از آدما بگیره بدون اینکه نیاز باشه چیزی بهشون برگردونه. مشکلش اینجاست که اینطوری کارت خیلی سختتر میشه. اما اگه یاد بگیری به آدما سود برسونی کارت به مراتب راحتتره.

یکی از بخش های مهم قدرت اینه که وقتی شرایط سخت میشه بتونید روی اوضاع تسلط داشه باشید. قدرت واقعی وقتی مشخص میشه که اوضاع سخت باشه. هزاران شرایط اجتماعی سخت وجود داره و نام بردن همش غیرممکنه. اما اصلا نیاز نیست بشینی هزار صفحه کتاب بخونی تا همه این شرایطو حفظ بشی که اگه یه روزی برات اتفاق افتاد (تازه اگه اتفاق بیفته!) بلد باشی چجوری باهاش مقابله کنی. فقط به 3 تا چیز نیاز داری: 1. هوش اجتماعی که بهت اجازه میده رفتار ها و شرایطی که تاحالا تجربه شون نکردی رو درک کنی. 2. اعتقاد و باور به این که بالاخره یه راهی پیدا میکنی. 3. اعتقاد و باور به این که اگه راهی هم پیدا نکردی ایرادی نداره.

یه نگاه عمیق به دستکاری ذهنی خواهیم داشت. متاسفانه یا خوشبختانه، دستکاری ذهنی خیلی به جامعه شناسی ربط داره. و دونستن دستکاری ذهنی، استراتژی ها و طرز فکرهاش مهارت مهمیه واسه شناخت آدما تا ببینی کیو باید توی زندگیت راه بدی. طبق معمول درس ها طوری طراحی شدن تا عملی باشن. اما برای اینکه این سرفصل مهم رو به خوبی یاد بگیرید و بدونید چطوری با یه روش درست ازش استفاده کنید، به تئوری هم نیاز داریم. تمرکزمون روی موارد زیره: 1. شناخت دستکاری ذهنی 2. دینامیک های دستکاری ذهنی 3. دفاع در مقابل دستکاری ذهنی 4. کی و چطوری از استراتژی های دستکاری ذهنی استفاده کنیم.

جسارت یعنی از حق خودت دفاع کنی درحالیکه به حقوق بقیه هم احترام میذاری. جسارت نقطه ایه بین سلطه پذیری و خشونت. خیلی ها میگن که نه آدم سلطه پذیری باشید نه خشن. همیشه حد وسط رو داشته باشید. منطقی بخوایم به قضیه نگاه کنیم حرفشون درسته ولی تو دنیای واقعی جواب نمیده. چون تو زندگی همیشه استثنا هست. برای تبدیل شدن به یه آدم قدرتمند باید تمام این سلسله مراتب رو یاد بگیری و بدونی کجا تسلیم شی کجا شجاع و جسور باشی و کجا خشن. و این چیزیه که قراره بررسی کنیم

بالاخره رسیدیم به چهارچوب و کنترلشون. چهارچوب یعنی مجموعه اعتقادات، ارزش ها، طرز فکر و امیال شخصی هر فرد که باهاش دنیای اطرافش رو تفسیر میکنه و روی اتفاقات فیلتر میذاره. اینجا قراره پایه و مبنای چهارچوب ها رو با هم مرور کنیم. واسه دوستانی که تاحالا روی چهارچوب کار نکردن این فصل میتونه چشم و گوششونو باز کنه. دوستانی هم که توی این زمینه تجربه دارن مطمئنا چیزای جدید یاد میگیرن. واسه همین خوندن این فصل رو به همه توصیه میکنم. بعد از یاد گرفتن پایه و اصول میریم سراغ تکنیک ها. اما یادتون باشه که هر چی تکنیک پیشرفته تر باشه، یاد گرفتنش به پایه قویتری نیاز داره. پس حتما پایه ها رو خوب یاد بگیرید

تو این فصل ماکیاولیسم رو بررسی میکنیم. به ترتیب زیر: 1. اول یاد میگریم که ماکیاولیسم اصلا چیه. نقاط ضعف و قوتش رو میگیم. 2. یاد میگیریم چطوری ماکیاولیسم باشیم. 3. استراتژی های ماکیاولیسمی رو برای به کار بردن توی زندگی یاد میگیرم. البته که بین هر سه شون همپوشی وجود داره. مثلا وقتی میخوای یاد بگیری چطوری ماکیاولیسم باشی خودبخود بعضی از استراتژی ها رو هم یاد میگیری. و با یاد گرفتن استراتژی ها طرز فکر یه ماکیاولی مثبت رو تو خودت پرورش میدی. فقط یادت باشه ما اینجا کلاهبرداری و شارلاتان بازی یاد نمیدیم. اما معتقدیم که ماکیاولیسم یه مهارت خیلی مهمه تو زندگی، بخصوص واسه کسایی که میخوان به اطرافیانشون و دنیا سودی برسونن.